kasra
خطابیه: به دوستانِ کهنه و دشمنانِ امروز آگاهی و راستی.به ان و دروغ گویان، به شیادان و نردبان سازان به ان ادبی، به جنسیت زده های سو استفاده گر و به تمامی آنان که هنر را نه برای تعهد به انسان و هنر بلکه برای امیالِ شخصی و معیوبات ذهنی خود برداشته اند. به قول علی بهمنی: "نوبت به ما هم میرسد کم کم" سالها با این گذاره درگیر بودم: که"در نهایت هنر ناب بر هنر بد(سطحیات) پیروز خواهد شد." .این یک گزاره ی درست است تاریخ این را نشان داده مثلا داستان سَلیری و موتزارت رو همه میدانیم که نه در حیات موتزارت بلکه پس از مرگ همگان فهمیدند سنفونی های چه کسی ناب و رشته ای از تاریخ جاودان موسیقی بوده است. پس خلاصه که افرادی که در این خطابیه پَرشان به واژه ها گیر میکند، بدانند من و ما آمده ایم تا برای ادبیات و برای پاک کردن استخرِ باغِ از لجن های سطحیات، بر آن شدیم که رسوایتان کنیم و این یک جنگ تمام عیار است. آنها که با ما هستند برخیزند و آنان که بر ما.!

تاریخچه و ریشه یابی:

سالها بود که دیکتاتوری ادبی با تند خویی یک هنرمند در باب تمام مسائل تعریف میشد. تند خویی که معمولا ناشی از نگاهِ جامعه به هنرمند و جهان بینی هنرمند بر مادیات و کالایی شدن ها بود. این دیکتاتوری البته به شکل های مختلفی بروز میکرد ، گاهی در متن نوشته ی هنرمند(نگارنده) یا در سخن رانی هایش بود، گاهی در برخوردش با منتقد(چه خوب و چه بد) و گاه حتی در نقد هایش بود که بر دیگر هنرمندان مینوشت. این دیکتاتوری اکثرا بنا بر بزرگی نام و نشان هنرمند و کارهایی که برای هنر کرده یک انتظار را به وجود می آورد که آقا چرا من را در جهان "اول شخص" نمیکنید و معمولا نا رضایتی بود که شخص هنرمند نسبت به مخاطبان خاصش و به شدت بیشتر مخاطبان خاصش داشت، پس بنا به شهرتش شدید اللحن تر میشد و کوبنده تر.

این دیکتاتوری گاهی سفید بود و گاهی سیاه و بی ریخت. اما در ابتدایی ترین حالت تنها اِلِمان ممکن آن این بود که هنرمند انقدر اطلاعاتش وافی و کافی باشد که کسی را توان مقابله با اون در جزئیات فلسفه ی هنرش و متن و محتوا و جهان بینی اش و حتی در فرم و فرمت کلام و زباش نباشد. مثال بارزش هم شاملوی بزرگ بود که اکثرا در نوشته ها و سخن رانی ها و مصاحبه ها شدید اللحن بود و تند سخن میگفت و در نوشته هایش هم خطابه ها مینوشت و راه را نشان میداد.
نویسنده:کسرا تبریزی

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها